سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Ahmadi nejad,Iranian Paradox


نوشته شده در  پنج شنبه 88/3/14ساعت  9:0 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

A fun little 2D top-down version of the game Counter-Strike

دانلود:حجم5mb

دانلود فایل شناسایی سرور: حجم 500kb

بعد از نصب بازی فایل دوم را در محل نصب بازی بریزید و قبل اجرای بازی آن را باز کنید.



نوشته شده در  پنج شنبه 88/3/7ساعت  10:18 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

قبلا در انتخابات مجلس ششم " ایران خانم گفت" را کار کرده بودم، و آن زمان کمی تا قسمتی صدا کرده بود. 

چند روزی بود که هر وقت به انتخابات و نامزدها فکر می کردم و احساس می کردم این ایران خانم باز قرار است یک نامزد تازه شوهرش بشود، شعرهایی در ذهنم می چرخید و تکرار می شد. با این مقدمه نه چندان مربوط، از کلیه نامزدها و طرفداران شان تمنا می کنیم، البته نه به آن معنی، که دسته جمعی گروه کرتشکیل بدهند و سرود مذکور را بخوانند.
قبلا هر گونه شباهت میان شخصیت های این داستان از جمله شباهت اکبر به اعلمی، سرهنگ به سردار رضایی، شیخ به استاد کروبی، مهندس به میرحسین تکذیب می شود. در مورد احمدی نژاد تکذیب ضرورت ندارد. 
--------
ایران خانم گفت، چی گفت؟ 
خودش به من گفت، چی گفت؟ 
توی مینی بوس گفت، چی گفت؟ 
توی اتوبوس گفت، چی گفت؟ 
با لباس شیک گفت، چی گفت؟ 
توی ترافیک گفت، چی گفت؟ 

من زن محمود نمی شم 
چرا نمی شی؟ 
کاری که محمود می کنه، دلارها رو دود می کنه 
300 میلیارد دلار، سه ساله نابود می کنه 
انگلیسی فوت آبه  آی ام وری گود می کنه 
شلوار کردی می پوشه، سرش کلاهخود می کنه 
تا میکروفون جلوش می آد، کله ها را سوت می کنه 
جنگلای سبزو برات بیابون  لوت می کنه 
تو اقتصاد حرف نداره، باغا رو اسفالت می کنه 
دروغ می گه، گول می زنه، پائین و بالات می کنه 




ایران خانم گفت، چی گفت؟ 
خودش به من گفت، چی گفت؟ 
موقع خواب گفت، چی گفت؟ 
توی رختخواب گفت، چی گفت؟ 
آخر شب گفت، چی گفت؟ 
در حال تب گفت، چی گفت؟ 
موقع ناهار گفت، چی گفت؟ 
با افتخار گفت، چی گفت؟ 

من زن اکبر نمی شم 
چرا نمی شی؟ 
کاری که اکبر می کنه، این ور و اون ور می کنه 
موقع حرف زدن که شد، همه رو برابر می کنه 
نطق های پرشور می کنه، آدمو مورمور می کنه 
با جیغ و داد و با هوار، هی دار و دور دور می کند 
تا گوساله گاب بشه، کره خرو خر می کنه 
حرف های خوب خوب بلده، شعرا رو از بر می کنه 



ایران خانم گفت، چی گفت؟ 
خودش به من گفت، چی گفت؟ 
تو اردبیل گفت، چی گفت؟ 
با دسته بیل گفت، چی گفت؟ 
تو شهر قم گفت، چی گفت؟ 
با یال و دم گفت، چی گفت؟ 
توی لاله زار گفت، چی گفت؟ 
تو یونجه زار گفت، چی گفت؟ 

من زن سرهنگ نمی شم 
چرا نمی شی؟ 
کاری که سرهنگ می کنه، هی گشاد و تنگ می کنه 
شورای مصلحت می ره، همه رو هماهنگ می کنه 
رجزخونه، توپ می زنه، تا عاقبت جنگ می کنه 
همه اش به فکر تاکتیکه، اقتصاد رو لنگ می کنه 
با بیل و با کلنگ و تانک، تولید فرهنگ می کنه 
فکر نکن، کفر نگو، همه مونو سنگ می کنه 

ایران خانم گفت، چی گفت؟ 
خودش به من گفت، چی گفت؟ 
تو اعتماد گفت، چی گفت؟ 
با جیغ و داد گفت، چی گفت؟ 
توی خیابون گفت، چی گفت؟ 
وسط دالون گفت، چی گفت؟ 
دو قورت و نیم گفت، چی گفت؟ 
پای سین و جیم گفت، چی گفت؟ 

من زن این شیخ نمی شم 
چرا نمی شی؟ 
والله نمی شم، بالله نمی شم 
چرا نمی شی؟ 
چون شیخ ما یه زن داره 
هوادار خفن داره...... 
( در این لحظه شاعر از ادامه شعر و نامزدبازی خودداری کرده و متن کامل شعر برای حفظ وحدت بعد از انتخابات ویژژژژژِی منتشر می شود.) 



ایران خانم گفت، چی گفت؟ 
خودش به من گفت، چی گفت؟ 
توی گوش من گفت، چی گفت؟ 
به مرد و زن گفت، چی گفت؟ 
تو سبزه زار گفت، چی گفت؟ 
فصل بهار گفت، چی گفت؟ 
با تب و تاب گفت، چی گفت؟ 
میاندوآب گفت، چی گفت؟ 

زن مهندس نمی شم 
چرا نمی شی؟ 
کاری که مهندس می کنه، بیست سال فس فس می کنه 
دیر می آد، زود می ره، همه رو بی حس می کنه 

وای.... من که طرفدار این بودم، پس چرا این جوری شد؟ 

( ادامه داستان: شاعر در همین حال متوجه شد که خودش طرفدار مهندس است و به همین دلیل شاعر و شعر دچار سکته ناقص و ادامه عملیات متوقف شد و به همین دلیل از هر نتیجه گیری نهایی خودداری می شود.) 

به قلم سید ابراهیم نبوی


نوشته شده در  دوشنبه 88/3/4ساعت  9:4 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

چه فکر می کنی؟

که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای ست زندگی ؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت از او گریخته
 به بن رسیده
راه بسته ای ست زندگی ؟
 چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب درکبود دره های آب غرق شد
هوا بد است
 تو با کدام باد می روی؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
 دل تو وا
نمی شود
تو از هزاره های دور آمدی
 در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
 در این درشتناک دیولاخ
ز هر طرف طنین گامهای رهگشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه وفای توست
به گوش بیستون هنوز
صدای تیشه های توست
چه
تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود
 چه دارها که از تو گذشت سربلند
 زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه من
 هنوز آن بلنددور
 آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور
 کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن
زلال دم زدن
 سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
 رو نهی بدان فراز
 چه فکر می کنی ؟
جهان چو آبگینه شکسته ای ست
که سرو راست هم در او شکسته می نمایدت
چنان نشسته کوه درکمین درههای این غروب تنگ
زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی
ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
 که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش.
 

                    هوشنگ ابتهاج


نوشته شده در  شنبه 88/3/2ساعت  8:22 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به لودر قسم
دست ها
کاری به کار عشق ندارم..
همین
وقت نوشتن
آقا ما بد، شما خوب
ارغوان
[عناوین آرشیوشده]