خیلی زوریدم اسمت از زبونم بیوفته نشد..
ققنوسشدن بدترین فکریه که میتونه به ذهن آدمی برسه..
میگی نه امتحان کن..
درست مثل زمونی که دو نفر بعد از یه مدت آشنایی
بعد از اینکه یه مدت? خیلی برای هم Care کردن
دیگه به هم عادت میکنن
مزهی هر کدوم تموم میشه
دیگه زیاد اهمیت ندارن واسه هم..
دیگه حوصله همو ندارن?دیگه..
دیگه بیخیال..
حوصله فکریدن بهم رو هم ندارن..
از حیض انتفا خارج میشن..
من و آگاهم.
من هنوز ازت تعریف می کنم.
سوسو من تو دارم?تو تو نداریــــــــــــــــی...
گاهی می اندیشم چه خوب شد..
می اندیشم.
خوب...
خوب، شادیِ تو بود.
خوب، رضایتِ تو بود.
خوب، انتخواب تو بود.
نشان به آن نشان که باز هم آرامش بخش است تو را در نظر داشتن.تو را چشم در راه بودن.تو را از صبا جستن.تو را در خاطرات یافتن.تو را ..
می تپد یک هو..
به راستی، خبر مرگ مرا با تو چه کس خواهد گفت؟!!
در آغاز هیچ نبود، کلمه بود، و آن کلمه خدا بود
و «کلمه»، بیزبانی که بخواندش، و بی «اندیشه»ای که بداندش، چگونه میتواند بود؟
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،
و با «نبودن»، چگونه میتوان «بودن»؟
و خدا بود و، با او، عدم،
و عدم گوش نداشت،
حرفهایی هست برای «گفتن»،
که اگر گوشی نبود، نمیگوییم.
و حرفهایی هست برای «نگفتن»؛
حرفهایی که هرگز سر به «ابتذالِ گفتن» فرود نمیآرند.
حرفهایی شگفت، زیبا و اهورایی همینهایند،
و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد،
حرفهای بیتاب و طاقتفرسا،
که همچون زبانههای بیقرار آتشند،
و کلماتش، هر یک، انفجاری را به بند کشیدهاند؛
کلماتی که پارههای «بودنِ» آدمیاند...
اینان هماره در جستجوی «مخاطب» خویشند،
اگر یافتند، یافته میشوند
و
در صمیم «وجدان» او، آرام میگیرند.
و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند،
و اگر او را گم کردند، روح را از درون به آتش میکشند و، دمادم، حریقهای دهشتناک عذاب برمیافروزند.
و خدا، برای نگفتن حرفهای بسیار داشت،
که در بیکرانگی دلش موج میزد و بیقرارش میکرد.
و عدم چگونه میتوانست «مخاطب» او باشد؟
هزینه موردنیاز برای تهیه نسخه پشتیبان از 234 یادداشت شما : 16,380 تومان
با یه اسکریپت ساده میشه از همش پشتیبان گرفتـــا.. چه کاریه آخه..
یادداشتی 70 تومن.. خوبه با دلار بالا پایین نمیره
آقا یه کسی ما رو دوست داشت.
الآن نداره.
بالا پایین رفتیم.اینور اونور رفتیم.
هرجا رفتیم "ماست" بود..
پایان
به خورشید و گسترش نور آن سوگند، (1)
و به ماه هنگامى که بعد از آن درآید، (2)
و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد، (3)
و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند، (4)
و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده، (5)
و به زمین و کسى که آن را گسترانیده، (6)
و قسم به جان آدمى و آن کس که آن را (آفریده و) منظم ساخته، (7)
سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است، (8)
که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده (9)
و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است! (10)
کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرد
تو رو دید و به یاد من نیفتاد
به یاد هق هق بی وقفه ی من
توی آغوش معصومانه ی باد