سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوب این هم آهنگ بازم کلان هیچکس که با پیشرو خونده !
 
دانلود آهنگ

 
برای خوندن متن آهنگ رو من کلیک کن.
نوشته شده در  سه شنبه 86/3/1ساعت  12:27 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

تا  بی خبر  بمیرد  در رنج خود پرستی

خدا یکیه.

بله؟ خسته نباشم. خوب معلومه که خدا یکیه.
خوب ولی اینکه "خدا" یکیه با اینکه "من" برای خودم یه خدا بیشتر نداشته باشم خیلی فرق می کنه.
چرا؟
چون خدا آدمو آزاد گذاشته که اگه خواست بره طرف خدا(که یکی بیشتر نیست) اگر هم نخواست بره طرف غیر خدا (که بشون میگن طاغوت).
پس من باید خودم فقط یه خدا داشته باشم: "ما کان لنا ان نشرک بالله من شیء"(سوره یوسف علیه السلام)

ولی خود خدا باید کمک آدم بکنه٬ بهش توفیق بده که ایمان بیاره به خدا. (ایمان یعنی یه حالتی که تو هیچ احتمال دیگه ای نمیدی. ردخور نداره که همینه. با یه جور اطمینان و آرامش همراهه. مثل ایمان من به اینکه خیلی زشت مینویسم.)

پس: ذلک من فضل الله علینا و علی الناس و لکن اکثر الناس لا یشکرون(ادامه آیه قبلی)
بالاخره ما مختاریم یا مجبور؟
هر چی شما بگید .... یعنی هر چی خدا بگه!

از طرف ارشمیدس یونانی!
حالا..


نوشته شده در  سه شنبه 86/3/1ساعت  12:23 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

مگه هر کی که بد شد دل نداره      مگه عشقش برات حاصل نداره

مگه آدم بدا عاشق نمی شن      به والله دل کمه دنیا رو می دن

اگه عشقت نبود اینجا نبودم       گرفته عشق تو کل وجودم

تو که از دلرباها دل ربودی       در عشقت چرا بر من گشودی


نوشته شده در  سه شنبه 86/2/25ساعت  2:40 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

ز خاک من اگر گندم برآید

از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانوا دیوانه گردد

تنورش بیت مستانه سرآید
 

بر گرفته از:                            
http://fabba30n.parsiblog.com


نوشته شده در  سه شنبه 86/2/18ساعت  11:45 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

شاید هم وقتی به اینترنت متصل هستید نگران اشغال شدن خط تلفن خود هستید و دوست ندارید تلفن های که به شما زده می شود را از دست بدهید. با این ترفند می توانید به این مشکل پایین بدهید. فقط با زنگ زدن به خط شما اینترنت قطع و زنگ تلفن شما به صدا در می آید !!!!
اگر مودم شما HCF باشد (یعنی جزو دسته سخت افزارهایی که توسط ویندوز شناخته می شوند) در Control Panel وارد قسمت Phone And Modem شده و سپس وارد بخش Modems شوید.

در لیست مودم ها روی مودم خود کلیک کنید و سپس Properies را فشار دهید سپس در قسمت Advanced در قسمت Extra Initialization Commands عبارت 1=PCW+ را تایپ کنید و 2 بار کلید OK را فشار دهید.
به این ترتیب هنگامی که به اینترنت متصل هستید و پشت خطی دارید از اینترنت قطع شده و تلفن زنگ می خورد.

این مقاله را از مرتی دزدیدم


نوشته شده در  سه شنبه 86/2/18ساعت  12:44 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو می کنم.


خدا پرسید : «پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟»

من در پاسخش گفتم : «اگر وقت دارید».

خدا خندید : «وقت من بی نهایت است... در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟»

پرسیدم : « چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟»

خدا پاسخ داد : «کودکی شان.

اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند، و بعد دوباره از مدت ها آرزو می کنند که کودک باشند.

اینکه آنها سلامتی را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند.

اینکه با اضطراب به آینده می نگرد و حال را فراموش می کنند و بنابراین نه در حال، زندگی می کنند و نه در آینده.

اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند، و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.»

دست های خدا دستانم را گرفت

برای مدتی سکوت کردیم

و من دوباره پرسیدم : «به عنوان یک پدر» می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟

او گفت : «بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد، همه کاری که آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند که خودشان دوست داشته باشند.

بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند،

بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در قلب آنان که دوستشان داریم، ایجاد کنیم، اما سال ها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم.

بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد، کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.

بیاموزند که آدم هایی هستند که آنها را دوست دارند، فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند

بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند، و آن را متفاوت ببینند.

بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند، بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.»

من با خضوع گفتم : «از شما به خاطر این گفت و گو متشکرم. اما چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟»


خداوند لبخند زد و گفت :

«فقط اینکه بدانند من اینجا هستم»

همیشه


نوشته شده در  سه شنبه 86/2/18ساعت  12:43 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

سلام دوست عزیز و مهربون خودم

می خواستم بگم عاشقتم ، دوست دارم، دیوونتم. خیلی دوست دارم این پستم رو بخونی! البته می دونم که می خونی چون این پست رو فقط به عشق و یاد تو میدم .

شب و روز من فقط تویی خود تو. حاظرم به خاطر تو از همه چیزم بگذرم حتی از خانوادم، می دونم اینها در مقابل تو هیچی نیستن چون تویی که همه ی عشق منی، تویی که همه ی احساس منی و فقط تویی که من رو ارضا میکنی. دوست ندارم حتی لحظه ای بدون فکر کردن به تو وجود داشته باشم، دوست ندارم چون بدون یاد تو من هم نمی خوام باشم ای عشق من...

 پس دیگه هیچی نمیگم و فقط میگم دوست دارم!!

خوب حالا سلام به دوستان خوب و مهربانم

مدتی بود می خواستم یه چیزی بنویسم اما نمیدونستم چی خوبه واسه همینم امشب نشستم پشت pc تا حتما یه چی بنویسم.

از قرار معلوم به جز چند نفر محدود کسی دیگه ای چیزایی که مینویسم رو نمیخونه و این هم بده هم خوب! فکر میکنم بدی و خوبیش رو هم بدونین چیه! به هر حال همین چند نفر رو عشق است!

نمی دونم تا به حال شده از خودتون بپرسین چرا انقدر سرتون شلوغه؟!!! منظورم اینه که تا حالا دقت کردین یه چی تو سرتون همش داره میگه اسمتون چیه، چه کاره اید ، چی دارید، چی ندارید، چی میدونید و ... البته همه ی اینا رو واقعا داره واستون تکرار می کنه بدون این که قسمتی از اونا رو حتی بفهمید! جدا از این انگار یه چی دیگه توی سر مدام داره همه چیز رو تجذیه و تحلیل میکنه! همش هم چیزای بیخود! مثلا یهو فکرتون می ره رو این که فلانی الان در مورد شما چی فکر میکنه! حالا ول نمیکنین که هی تو ذهن داستان میسازین و میرین جلو بدون اینکه متوجه باشین یه شاهنامه می سرایید! بعد این تموم شد بعدی شروع میشه!

تا به حال فکر کردین آخه این مغز بیچاره مگه چه قدر قدرت داره که همش به چیزای بی اهمیت و مزخرف باید توجه کنه؟ اصلا فکر نمی کنید که چرا نمی تونید ذهنتون رو واسه یه لحظه هم که شده خاموش کنید؟؟؟ میدونین چرا؟ چون از همون لحظه که به دنیا اومدیم یاد گرفتیم که تو ذهن قصه بسازیم! الان چند سالمونه؟ 16،17،18؟ دیگه الان در زمینه ی شاهنامه سرایی فوق دکترا رو هم گرفتیم الان فقط داریم تثبیتش میکنیم!

میگن 75% انرژی بدن به مغز میرسه خوب حالا شما حساب کن ما با این انرژی چی کار کردیم؟ حتی یه لحظه از تجذیه و تحلیل محیطمون دست بر نداشتیم فقط یاد گرفتیم که رویا بسازیم، رویایی از محیط اطرافمون! و انقدر این رویا رو باور کردیم که خودمون توش گم شدیم.به قول مهران مدیری تو فیلم برره «دشمن فرضی پدرمون رو درآورد». میدونین چه قدر دشمن فرضی ساختیم؟ میدونین روزانه به چه موضوع های بی ارزشی اهمیت دادیم؟ خوب تا کی؟ تا کجا؟ چرا یه لحظه این چیزای بیخود دور برت رو دور نمی ریزی و خودت رو ساکت و آروم نمی کنی؟ نمی دونم شاید شماها به این چیزا اهمیت ندین شاید بگین تاتا دیوونه است و شایدهای دیگه! دیگه نمی خوام اهمیت بدم دیگه نمی خوام رویام رو ادامه بدم می خوام همین جا بیدار شم تو هم اگه دوست داری بیا با هم بیدار شیم.

به یاد عاشق همگی و معشوق هممون بدروود!

 


نوشته شده در  سه شنبه 86/2/18ساعت  12:41 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

فی ترنی (ملوان انگلیسی) در‌حال دور انداختن روسری

فی ترنی (ملوان انگلیسی) در‌حال دور انداختن روسری


نوشته شده در  دوشنبه 86/2/17ساعت  11:34 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

منم من همونی که....
همونی که صداش میکنن سیروس و آگاه را دوست داره!

اینا فقط برای تو مینویسم.تو هم بخوووون6058
میگم ذهـن آگاه من ، خودتا عشق است.حسین!                               مگه همینا نمیخواد؟
____________________________________________________________________________
من... من... من...
خوب منم یکم بهتون حال میدم.گه آگاه جان نمیگی تازه یکم راحت شدی.میخوام برای همشه راحت باشی عزیز.
اصلا تنهایی نشین فکر نکن.2 هفته که فوقش بیشتر نمونده.منم تمومش میکنم.

ای که به عشقت زنده منم         گفتی از عشقت دم نزنم        (دم نزنم.با اینکه من نه منم.)


نوشته شده در  چهارشنبه 86/2/12ساعت  9:27 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
گو که زهجرش به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم،نتوانم،نتوانم

من غرق گناهم تو عذر گناهی
روز و شبم را تو چو مهری و چوماهی
چه شود گر مرا رهانی زسیاهی
چون باده به جوشم در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
گو که زهجرش به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم،نتوانم،نتوانم
همه شب بر ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت در نظرم
چه بگویم،چه بگویم،به که گویم این راز
غمم این بس،که مرا کس،نبود دمساز

یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
گو که زهجرش به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم،نتوانم،نتوانم
"
لینک دانلود (اجرای جدید با صدای جاودانه محمد اصفهانی)"


نوشته شده در  یکشنبه 86/2/9ساعت  7:37 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به لودر قسم
دست ها
کاری به کار عشق ندارم..
همین
وقت نوشتن
آقا ما بد، شما خوب
ارغوان
[عناوین آرشیوشده]