در خلوت شاعرانه ام چه تنها نشسته ام
باز هم با یاد وصال تو چه پر معنا نشسته ام
امشب باز هم یادت در خاطرم خیس خیس بود
گویا در سکوت تنهایی ام زیر ابر باران نشسته ام
درتمام کوچه های یادم عطر حضور تو پیچیده است
گویا به میهانی باغ بهاران نشسته ام
باز هم دیوارهای فاصله بین من و تو آجرهای جدایی چیده اند
اما چه عاشقانه در جوار آرزوی تو بی امان نشسته ام
.
.
.
.
دوباره سطر سطر نوشته هایم از نام تو لبریز شدند
ومن چه زیبا در زیر باران ترانه هایی که از یاد تو لبریزند با آروزی فردا نشسته ام.