سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمی دونه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم، پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچ کس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش.

اگر بیای، همون جوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدای سازم همه جا پر شده
هرکی شنیده از خودش بیخوده
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه
سایه ای که خالی از عشق و امید
همیشه محتاج به نور خورشید


نوشته شده در  پنج شنبه 86/1/9ساعت  2:36 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به لودر قسم
دست ها
کاری به کار عشق ندارم..
همین
وقت نوشتن
آقا ما بد، شما خوب
ارغوان
[عناوین آرشیوشده]