سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم      گفتم به از ترنجی لیکن به دست نایی


گفتا تو از کجایی کاشفته ای و حالی       گفتم منم غریبی از شهر آشنایی


گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری     گفتم ور آستانت دارم سِرِگدایی


گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی      گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی


گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد       گفتا ا گر بدانی هم بوت ره برآید


گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید


نوشته شده در  پنج شنبه 86/9/29ساعت  12:31 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به لودر قسم
دست ها
کاری به کار عشق ندارم..
همین
وقت نوشتن
آقا ما بد، شما خوب
ارغوان
[عناوین آرشیوشده]