یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
گو که زهجرش به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم،نتوانم،نتوانم
من غرق گناهم تو عذر گناهی
روز و شبم را تو چو مهری و چوماهی
چه شود گر مرا رهانی زسیاهی
چون باده به جوشم در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
گو که زهجرش به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم،نتوانم،نتوانم
همه شب بر ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت در نظرم
چه بگویم،چه بگویم،به که گویم این راز
غمم این بس،که مرا کس،نبود دمساز
یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
گو که زهجرش به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم،نتوانم،نتوانم
"لینک دانلود (اجرای جدید با صدای جاودانه محمد اصفهانی)"