سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سردار رادان: “قرار گرفتن چکمه بر روی شلوار به دلیل نشان دادن بخشی از برجستگی بدن از مصادیق شرع است و تبرج به حساب می آید.”

 آیتالله جوادی آملی: “دانشمندان فیزیک، شیمی، بارانشناسی و زمین شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند.”

 حسنی، امام جمعه ارومیه: “اگر فرد مشرکی را وقتی فهمیدیم که واقعاً مشرک شده، باید او رابسوزانیم؛ اگر با گلوله هم بود اشکالی ندارد.”

 امام جمعه شیراز: “گرانی خانه باعث شد جوان پاک ما به جای مسکن، دوست دختر و دوست پسر بگیرند.”

 شکوفه گلخو، رییس دانشگاه الزهرا: “بدحجابی زنان موجب فعال شدن غده هیپوفیز مردان در تولید مثل میشود.”

 قرائتی: “ما آخوندها همیشه مثل گاز اشک آور عمل می کنیم؛ فقط بلدیم گریه مردم را در آوریم.”

 احمدی نژاد: “ما یک کشور آزاد هستیم.”

 سید حسین مرعشی: “احمدی نژاد نه فقط معجزه هزاره سوم، که معجزه هزاره چهارم هم هست.”

 امام جمعه تبریز: “علت زلزله اخیر تبریز، اظهارات اعلمی نماینده تبریز در مورد سیدالشهدا بود.”

 آیت الله خزعلی: “حجاب موجب بالا رفتن معدل دانشجویان میشود.”

 احمدی نژاد: “در ایران همجنسگرا نداریم.”

 آیت الله امینی، امام جمعه قم: “سنگسار باید علنی باشد.”

 احمدی نژاد: “ایران قدرت اول جهان است.”

 آیت الله حسنی: “اگر مومنین غسل جمعه را انجام ندهند مشکلات کمبود گاز مرتفع می شود.”

 وزیر مسکن: “ساکنان شهرهای بزرگ امیدی به خانه دار شدن نداشته باشند.”

 وزارت اطلاعات: “سنجابهای جاسوس در مرز دستگیر شدند.”

 احمدی نژاد: نفت را سر سفره مردم می آوریم، … بعد از انتخابات: “نفت خوردنی نیست که سر سفره ها بیاوریم.”

 الهام، سخنگوی (وقت) دولت: “نفت را سر سفره مردم نمی آوریم، بوی بد می دهد.”

 مسئولین نیروی انتظامی در ملاقات با یک گروه از وزارت کشور آلمان آمادگی خود را برای تامین امنیت بازیهای جام جهانی (در آلمان) اعلام کردند.

 اسماعیل ططری، نماینده سابق کرمانشاه: “آلمانی ها اگر بشر بودند یک زن رقاص رئیسشان نمی شد.”

 احمدی نژاد: ” اینها …. به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند.”

 علی لاریجانی در جریان رسیدگی به پرونده هسته ای ایران: “با شکلات راضی نمی شویم.”

 لاله افتخاری، نماینده مجلس شورای اسلامی: “در سرزمین اسلامی نباید یک مریض زن بدست نامحرم مداوا شود.”

 شکراله عطارزاده، نماینده مجلس هفتم: “کوندالیزا رایس یک پیر دختر امریکایی ولگرد است که ناکامی های جنسی وی موجب عقده شده است.”

 سخنگوی دولت، پس از تصویب لایحه بودجه: “دولت مسئول گرانیهای سال آینده نخواهد بود.”

 وزیر کشور (در مورد انتخابات): ” آنقدر که به فکر آفتابه لگن هستیم به فکر تقویت محتوای برنامه ها نیستیم.”

 احمدی نژاد: “امریکا به ایران حمله نمی کند چون من مهندسم و مسائل را تحلیل می کنم.”

 احمدی نژاد: “یه دختر بچه دو ساله … زبونشنون اسپانیولیه .. یه نیگاه کرد به من، گفت: “این محموده ، این محموده.”

 احمدی نژاد: “یکی از شخصیتهای شرق آسیا، از مسئولین درجه یک اومد به دیدن ما ..خلاصه حرفش این بود که اومده بود زنبیلش رو بذاره تو صف بگه ما مشتری شما هستیم.”

 احمدی نژاد: “دختر ?? ساله ای در خونه شون انرژی هسته ای را کشف کرده.”

 حجت الاسلام و المسلمین مهدی پور، محقق و پژوهشگر مهدویت: “رواج بی بندو باری در یک جامعه باعث بروز زلزله می گردد.”


نوشته شده در  چهارشنبه 87/1/21ساعت  11:59 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

- نامه‌ی زیر در جیب جنازه‌ی یکی از سربازان اسراییلی شرکت کننده در جنگ 33 روزه پیدا شده است. آگاهان وی را جوانی 24 ساله و تا دندان مسلح گزارش داده‌اند. البته بر روی بدن این سرباز اثری از زخم و یا حتی رد خونی یافت نشده است. متخصصین علت مرگ وی را فشارهای عصبی پیش‌بینی کرده‌اند و دلیل خود را تجمع بیش از حد اوره و آمونیاک در اطراف شلوار وی بیان نموده‌اند.در جیب راست او عکس دختری زیبا با اندامی زیباتر بوده است که بی‌شباهت به «جنیفر لوپز» هم نبوده است. همراه این نامه کاغذی نیز یافت شده که در ذیل جمله‌ای از "اسپینوزا" که می‌گوید: «صلح تنها فقدان جنگ نیست؛ بلکه یک باور درونی است.» نوشته شده است: «جناب اسپینوزا باید بدانند که تنها چیزی که می‌تواند انسان را بدین باور برساند، گلوله است.»

سلام عزیزم!
الآن که در حال نوشتن این نامه هستم؛ هیچ مهم نیست که کی هستم؟ از آنجایی که این نامه را برای تو که همسر عزیزم هستی می‌نویسم، برایت معلوم است که چه کسی هستم و به هیچ کس دیگری هم مربوط نیست. تنها چیزی که الآن مهم است این است که من زیر آتش شدید این عرب‌های لعنتی گیر کردم و بعید می‌دانم که بتوانم طلوع خورشید فردا را ببینم. پس اقرار می‌کنم به یکتایی او و پیامبری موسی و اینکه شارون آدم خوبی بود و اولمرت کلاً بی مغز تشریف دارد. شاید بپرسی که چرا اینقدر لفظ قلم می‌نویسم؟ از آنجایی که این نامه را تمام رسانه‌های غربی به نشانه‌ی مظلومیت ما منتشر خواهند کرد، خواستم کمی زبان فخیم عبری را پاس بدارم.

لطفا بقیه‌اش را بخوان...

نوشته شده در  شنبه 87/1/17ساعت  10:48 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

 با لهجه آقای( حیاتی) مردم همیشه در صحنه ی ایران توجه فر مایید ، مردم همیشه در صحنه ی ایران توجه فر مایید :

 

 

امروز سال زور تولدت زویی است  پس به قول خودش :

 

دروووووووووووووووووووووووووووووووووود 

به همه کسایی که داردن این متنو می خونن!

بله دوستان (مثله مجری ها)ما اینجا جمع شدیم و می شیم الیته بدون کیک و شام و شیرینی و بدون کادو (نفس بکش)که تولد یکی از بهترین دوستامونو جشن بگیریم،تولد دختری از جنس بلوررر  دختری هم رنگ مردم دختری با کفشهای کتانی ،با عینکی ته استکانی این آ خریه دیگه دورغ بود !

بله ما جمع می شیم تا تولد بانوی فروردین رو جشن بگیریم و بهش بگیم ( لطفا به مدل تشویق مسابقات خوانده شود )              آروز دوست داریم           آرزو دوست داریم ..   

منو اگاه که خیلی منتظر این روز زیبا (الکی ) بودیم اما  و ولی بقیه رو نیییییییییییییدوووووووووووونیممممممممم!

البته خود آگاه رفته مهمونی و این وظیفه ی خطیر رو به عهده ی من گذاشته  اصلا من خودم امتیاز نوشتن این متن رو  خریدم البته صلواتی داد تا مشتری شیم و بنده هم دارم کلی حواسم رو جمع می کنم که خدای نکرده غلط املایی نداشته باشم،چون می دونم همین با نوی عینکی با 4 تا چشم و تا 2 چشم قرضیه دیگه میاد و متن رو می خونه و غلط در میاره  منم که فارسیم نمیاد و بعد هی غلط در میاره استعداد عجیبی واسه معلم املا شدن و اصولا مچ گیری داره،البته ما می ذاریم به حساب خطای بینایی.

بله دوستان امروز ،5 فروردین سال 1387 موشیه و تولد آرزوی عزیزمونه.

آرزو جون ،می دونم که الان داری حسا بی خر می زنی و واسه همین خر زدن هم سر تولدم نیومدی d : اما امید داریم به یاری الله قدم رنجه بفرمایی و تشریف بیاری اینجا تو وبلاگ دوست خوبت آگاه  جان و متنی که واسه تو نوشتیم رو بخونی!

اصلا از اول می خواستیم بذاریم تو لاگ خودت و بعد که اون شب به تو اس ام اس زدم و تو هم حسابی تحویل گرفتی !تصمیم گرفتیم خودمونو سنگه رو یخ نکنیم و بیایم همین جا مثله گل دخترا و گل پسرا عرض ارادت کنیم !

می دونین الان فکر کنم 2 سال هی به زو می گم که می خوام روز تولدت آهنگ ارزو رو بذارم تو لاگت و غا فلگیرت کنم اما نشد چون همیشه فروردین من یه جورایی تلخ شروع می شه !مخصوصا پارسال که آرزو در جریان بود که چه اتفاقاتی افتاد!به هر حال دیگه حوصله ای واسه این کارا نداشتم تا اینکه امسال عید شد،درسته بازم عید 87 بدون بهترین دوستم شروع شد،اما من با خودم گفتم درسته که اون رفته و دیگه هم قرار نیست بیاد !درسته که توماه  فروردین من بیشتر از همه یاد اون می افتم  چون اونم روز 25 فروردین دنیا اومد اما با خودم گفتم اون که رفت ! واسه کسایی که هستن شادی می کنم ! شاد که نیستم لا اقل اداشو می تونم در بیارم مگه نه ؟؟؟

آرزو جون خیلی دوست داشتم به همه دوستات بگم که بیان اینجا تبریک بگن اما فرصت نشد ،زحمت اون دیگه  با تو، دوست داشتم که بچه های نرگس 1 و گرو هانگالا و مخصوصا صدی جون خلاصه همشون باشن اما خودت که بهتر می دونی همه کنکوری هستن و گرفتارن!

یکسال گذشته و تو پخته تر شدی! کامل تر و خانم تر ه امسال واست سر نوشت سازه ، امید وارم و از صمیم قلب ارزو می کنم که این اتفاق بیفته ، آ رزو می کنم که  تو یکی از بهترین دانشگاه ها قبول شی و به چیزایی که شایسته ی اون   هستی برسی !

امیدوارم هیچوقت ،هیچوقت ،هیچوقت گل خنده رو لبای قشنگت  نخشکه ،امیدواروم که بهترین ها مال تو باشه  ،امید وارم ..............

وای چقدر امید و آرزو d :(یادته اسم امید رو که میاوردیم چقدر الکی غیرتی می شدی؟ )

دیگه حرف خاصی ندارم که بزنم ،به هر حال ببخش اگه بد نوشتم،آخه هر چی باشه من  که مثل تو نویسنده نیستم ! فقط خواستم هیجانمو رو کا غذ تخلیه کنم ،به بزرگیت ببخش !

هدف من و اگاه فقط شاد کردنت بود همین و بس !ببخش اگه بهتر از این نشد ! 

خوشحالم که هستی ! خوشحالم که می تونم بهت تبریک بگم  آخه به اون که حتی نمیشه بگم
 

بی معرفت 

تولدت مبارک  

 

آخ آخ  داشت یادم میرفت

نوروزتون مبارک

اقا شاعر می فر ماید :

فصل گل صنوبره             عیدیه ما یادت نره

 

کمک مردمی زیرهزار 100  تومن قبول نیستا لطفا سر دادن عیدی دعوا نگیرین ما  این پول ها رو جمع می کنیم می دیم به مردم مظلوم عراق و فلسطین و افغانستان و....

اما جدا از شوخی سال نو همگی مبارک و امیدوارم که امسال واسه همه ایرانیا سال پر بر کتی باشه،و شاهد موفقیت بیشتر ایرانیا تو همه جای دنیا  باشیم !

سالی باشه که بهم دروغ نگیم!!!!فقط دروغ نگیم!!

انشا الله که ملت همیشه در صحنه ی  ایران به صبر حضرت نوح خودشونو مجهزکنن چون معلوم نیست امسال چی سرمون میاد !!!!

 ولش تفلتو بچسب 

عزیزم دیگه حرفی ندارم جز اینکه :

واسم آرزوی آ رامش کن !!! آرزو کن قبول کنم هرچی رو که نمی تونم باهاش کنار بیام !!!!!

واسه آگاه ارزوی شادی کن !

و واسه همه ارزو کن بخندن ! و از ته دل بخندن !

 

ختم  جلسه !! صلواتتتتت                                                   

شاد باشی وبهاری ، نه نه جاری!

 

   از طرف نگین و آگاه و نیایش                   

یا آگاه و نگین و نیایش        


نوشته شده در  دوشنبه 87/1/5ساعت  3:57 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

 

پرواز به آنجا که نشاط است وامیدست
پرواز به آنجا که سرود است و سرور است.
آنجا که سراپای تو، در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور است.


آنجا که سحر، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید، چو برگ گل نازاست.
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!


من نیزچو خورشید، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را، نتوانم که نپویم
هر صبح ، در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم ، او همه من، من همه اویم!


نوشته شده در  دوشنبه 86/12/13ساعت  11:25 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

کاش همیشه برف بیاید!
             کاش همیشه سردت باشد!
                      کاش همیشه کف کفش‌هایت لیز باشد!
                                                کاش همیشه هیچ کس نباشد!

نوشته شده در  دوشنبه 86/12/13ساعت  10:41 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

یاد ایامی
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم                              در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار                  پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود              عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهی           چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود                      در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی عشق زجانم برده طاقت ورنه من                                داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم «رهی» باشد زتنهایی خموش                          نغمه ها بودی مرا تا هم زبانی داشتم

 

رهی معیری، متخلص به «رهی» فرزند محمدحسن خان موید خلوت در دهم اردبیهشت ما ???? هجری شمسی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسن خان چندگاهی قبل از تولد رهی رخت به سرای دیگر کشیده بود.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد، آنگاه به استخدام دولت درآمد و در مشاغلی چند انجام وظیفه کرد و از سال ???? ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر منصوب گردید.
رهی از اوان کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی علاقه و دلبستگی فراوان داشت و در این هنر بهره ای به سزا یافت. هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود:
کاش امشبم آن شمع طرب می آمد                    وین روز مفارقت به شب می آمد
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست            ای کاش که جانِ ما به لب می آمد
در آغاز شاعری، در انجمن ادبی حکیم نظامی که به ریاست مرحوم وحید دستگردی تشکیل می شد شرکت جست و از اعضای مؤثر و فعال آن بود و نیز در انجمن ادبی فرهنگستان از اعضای مؤسس و برجسته آن به شما می رفت. وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت. اشعارش در بیشتر روزنامه ها و مجلات ادبی نشر یافت و آثار سیاسی، فکاهی و انتقادی او با نام های مستعار «شاه پریون»، «زاغچه»، «حقگو»، «گوشه گیر» در روزنامه «باباشمل» و مجله «تهران مصور» چاپ می شد.
رهی علاوه بر شاعری، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت. ترانه های: خزان عشق، نوای نی، به کنارم بنشینَ، آتشین لاه، کاروان و دیگر ترانه های او مشهور و زبانزد خاص و عام گردید و هنوز هم خاطره آن آهنگها و ترانه های شورانگیز و طرب افزا در یادها مانده است.
رهی در سال های آخر عمر در برنامه گل های رنگارنگ رادیو، در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی میکرد.
رهی در طول حیات خود سفرهایی به خارج از ایران داشت که از جمله است: سفر به ترکیه در سال ????، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ???? برای شرکت در جشن انقلاب کبیر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ???? و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ???? برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگر در سال ????، عزیمیت به انگلستان در سال ???? برای عمل جراحی، آخرین سفر نعیری بود.
رهی معیری که تا آخر عمر مجرد زیست، در چهارم آبان سال ???? پس از رنجی طولانی و جانکاه از بیماری سرطان بدرود زندگانی گفت و در مقبره طهیرالاسلام شمیران مدفون گردید.


نوشته شده در  شنبه 86/12/11ساعت  1:1 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

توضیح دهید که چگونه میتوان با استفاده از یک فشار سنج ارتفاع یک آسمان خراش را اندازه گرفت؟ سوال بالا یکی از سوالات امتحان فیزیک در دانشگاه کپنهانگ بود. یکی از دانشجویان چنین پاسخ داد: به فشار سنج یک نخ بلند می بندیم.سپس فشارسنج را از بالای آسمان خراش طوری آویزان میکنیم که سرش به زمین بخورد.ارتفاع ساختمان مورد نظر برابر با طول نخ به اضافه طول فشارسنج خواهد بود. پاسخ بالا چنان مسخره به نظر می آمد که مصحح بدون تامل دانشجو را مردود اعلام کرد.ولی دانشجو اصرار داشت که پاسخ او کاملا درست است و درخواست تجدید نظر در نمره خود کرد. یکی از اساتید دانشگاه به عنوان قاضی تعیین شد و قرار شد که تصمیم نهایی را او بگیرد. نظر قاضی این بود که پاسخ دانشجو در واقع درست است.ولی نشانگر هیچ گونه دانشی نسبت به اصول علم فیزیک نیست.سپس تصمیم گرفته شد که دانشجو احضار شود و در طی فرصتی شش دقیقه ای پاسخی شفاهی ارائه دهد که نشانگر حداقل آشنایی او با اصول علم فیزیک باشد. دانشجو در پنج دقیقه اول ساکت نشسته بود و فکر می کرد.قاضی به او یادآوری کرد که زمان تغیین شده در حال اتمام است.دانشجو گفت که چندین روش به ذهنش رسیده است ولی نمیتواند تصمیم گیری کند که کدام یک بهترین می باشد. قاضی به او گفت که عجله کند و دانشجو پاسخ داد:«روش اول این است که فشارسنج را از بالای آسمان خراش رها کنیم و مدت زمانیکه طول میکشد به زمین برسد را اندازه گیری کنیم.ارتفاع ساختمان را میتوان با استفاده از این مدت زمان و فرمولی که روی کاغذ نوشته ام محاسبه کرد.» دانشجو بلافاصله افزود:«ولی من این روش را پیشنهاد نمیکنم.چون ممکن است فشارسنج خراب شود!» روش دیگر این است که اگر خورشید می تابد طول فشارسنج را اندازه بگیریم سپس طول سایهُ فشارسنج را اندازه بگیریم و آنگاه طول سایهُ ساختمان را اندازه بگیریم.با استفاده از نتایج و یک نسبت هندسی ساده می توان ارتفاع ساختمان را اندازه گیری کرد.رابطهُاین روش را نیز روی کاغذ نوشته ام. ولی اگر بخواهیم با روشی علمی تر ارتفاع ساختمان را اندازه بگیریم میتوانیم یک ریسمان کوتاه را به انتهای فشارسنج ببندیم و آن را مانند آونگ ابتدا در سطح زمین و سپس در پشت بام آسمان خراش به نوسان درآوریم.سپس ارتفاع ساختمان را با استفاده از تفاضل نیروی گرانش دو سطح بدست آوریم.من رابطه های مربوط به این روش را که بسیار طولانی و پیچیده می باشند در این کاغذ نوشته ام. آها! یک روش دیگر که چندان هم بد نیست:اگر آسمان خراش پتهُ اضطراری داشته باشد میتوانیم با استفاده از فشار سنج سطح بیرونی آن را علامت گذاری کرده و بالا برویم سپس با استفاده از تعداد نشان ها و طول فشارسنج ارتفاع ساختمان را بدست بیاوریم. ولی اگر شما خیلی سرسختانه دوست داشته باشید که از خواص مخصوص فشارسنج برای اندازه گیری ارتفاع استفاده کنید می توانید فشار هوا در بالای ساختمان را اندازه گیری کنید و سپس فشار هوا در سطح زمین را اندازه گیری کنید سپس با استفاده از تفاضل فشارهای حاصل ارتفاع ساختمان را بدست بیاورید. ولی بدون شک بهترین راه این می باشد که در خانهُ سرایدار آسمان خراش را بزنیم و به او بگوییم که اگر دوست دارد صاحب این فشارسنج خوشگل بشود می تواند ارتفاع آسمان خراش را به ما بگوید تا فشار سنج را به او بدهیم. دانشجویی که داستان او را خواندید « نیلز بور » فیزیکدان دانمارکی بود.
نوشته شده در  پنج شنبه 86/11/18ساعت  10:49 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

اقدام شگفت انگیز "جام جم":baba mahmood jon bikhial sho
در تصویر به کار رفته در شماره امروز جام جم ، آلبرت انیشتین در حال نوشتن مطلبی بر روی تخته سیاه است که در نگاه نخست به نظر می رسد متنی انگلیسی بر روی آن نوشته شده است

 *سه روز پس از اعلام دستیابی ایران به فرایند تولید صنعتی سوخت هسته ای توسط محمود احمدی نژاد ، روزنامه جام جم که توسط صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران منتشر می شود در اقدامی شگفت انگیز ، تصویری مونتاژ شده از انیشتین ،دانشمند معروف فیزیک هسته ای ،را در میانه یک مقاله علمی منشر کرد که در آن ،به تلاش های رییس جمهور ایران در دفاع از حقوق هسته ایران ، توهین شده است .

به گزارش عصرایران(asriran.com) ، این مقاله درصفحه 15 ضمیمه "سیب" روزنامه جام جم منتشر شده است .

در تصویر به کار رفته در شماره امروز جام جم ، آلبرت انیشتین در حال نوشتن مطلبی بر روی تخته سیاه است که در نگاه نخست به نظر می رسد متنی انگلیسی بر روی آن نوشته شده است ولی متن واقعی که با حروف انگلیسی ولی با جمله بندی فارسی بر روی تخته دیده می شود، چنین است:عجب غلطی کردم این اتم و اینا رو راه انداختم!!بابا محمود جون بی خیال شو جون من!

با توجه به اینکه در نظر اول این مطلب به  چشم نمی آید ، احیاناً مسؤول صفحه ، با جست وجوی اینترنتی و یافتن این عکس از انیشتین ، آن را بدون دقت کافی در جزئیات، به کار برده است .

با این حال به نظر می رسد این مسأله می تواند برای جام جم ، تبعاتی را به دنبال داشته باشد به ویژه آن که پرونده هسته ای ایران در مرحله بسیار حساسی قرار دارد و هر اقدامی که به نحوی القاء کننده  بروز اختلاف در میان مسوولان بخش های مختلف حکومتی است ، می تواند مورد سؤال و ابهام قرار گیرد .

همچنین ، این مسأله نشان می دهد که در پرتیراژترین روزنامه ایران(به ادعای خود جام جم) تا چه اندازه دقت و نظارت وجود دارد!


نوشته شده در  پنج شنبه 86/11/18ساعت  10:27 صبح  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()

دلا گر طالب یاری برآ از خویش و بیگانه
وفای جسم و جان باشد برای شمع و پروانه

بقا خواهی فنایی شو ز خود بگذر خدایی شو
غلام بی نوایی شو در این دریا چو دٌردانه

چه توحید است یکتایی در این عالم چه می پایی
اگر هم مذهب مایی درآ در کنج میخانه

قلندر وار می نوشی ز جام وصل آن دلبر
به نقش کفر و دین منگر مجو تقلید و افسانه


نوشته شده در  شنبه 86/10/15ساعت  1:32 عصر  توسط شبلی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به لودر قسم
دست ها
کاری به کار عشق ندارم..
همین
وقت نوشتن
آقا ما بد، شما خوب
ارغوان
[عناوین آرشیوشده]