بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم
هر زمان گویند دل در مهر دیگر یار بند
پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم
داشتی در بر مرا اکنون همان بر در زدی
چون ز من سیر آمدی رفتم گرانی چون کنم
گر بخوانی ور برانی بر منت فرمان رواست
گر بخوانی بنده باشم ور برانی چون کنم
هر شبی گویم که خون خود بریزم در فراق
باز گویم این جهان و آن جهانی چون کنم
بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار
چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم
هست آب زندگانی در لب شیرین تو
بی لب شیرین تو من زندگانی چون کنم
ساختم با عاشقان تا سوختم در عاشقی
پس کنون بی روی خوبت کامرانی چون کنم
هم قضای آسمانی از تو در هجرم فکند
دلبرا من دفع حکم آسمانی چون کنم
بر جهان وصل باری بنده را منشور ده
تات بنمایم که من فرمان روانی چون کنم
من چو موسی ماندهام اندر غم دیدار تو
هیچ دانی تا علاج لن ترانی چون کنم
نیستم خضر پیمبر هست این مفخر مرا
چاره و درمان آب زندگانی چون کنم
مر مرا گویی که پیران را نزیبد عاشقی
پیر گشتیم در هوای تو جوانی چون کنم
خورزو و دنیا باهم عروسی میکنن و بعدِ یه مدت بچه دار میشن..
دنیا همّش مالِ من بودی یادته؟!
بهم امید و آرزو دادی یادته؟!
دنیا شبات سیاه نبود یادته؟
دنیا ندونستی تو که بری بچه هاتم باهات میان؟!
دنیا رفتی رفتی؟
دنیا میگن اگه از پیش کسی رفتی , رو هوا میزننت
کیو دنیا دارش کردی؟!
دنیا صدا خنده هات چرا نمیاد؟
یادته؟؟ نه یادت نیست.
یادته به بابایِ امید میخندیدی؟ یادته میگفتی دلش خوشه؟ مال برج "حوت" ـه دیگه.یعنی نمیفهمه،احساسیه
آخرا تو دلت افتاده بود ، باکره ای. میگفتی امید دیگه بچه کدوم خریه..
گفتی اگه امید داشتم که ازت جدا نمیشدم..
-خورزو جونم بیا بیرون از هپروت ، کِــــی کُجــــا کِــــی کُجــــا
کِــــی و کُجــــا ما باهم آشنا شدیم؟
دنیا نوروز که شده بود خیال کردم "حوِّل حالنا" شدی.شدی ولی متهوع حالنا شدی بیشتر..
کــــاش برای تحمل این درد هم دستان تو بود در دستم..